تغییر می کنیم. بی اینکه اصلا بدانیم دقیقا کدام لحظه بود که دیگر شبیه تمام لحظات قبل از خودش نبود. کدام ثانیه بود که یکباره تمامی ثانیه های قبل از خودش را به تاریخ سنجاق کرد. امروز من، متفاوت شده ام. خودم را لابلای نوشته های خودم هم به جا نمی آورم. انگار می کنم که دیگری آنها را نوشته.به همین خاطراست که باید نوشت. اول از همه برای بازیابی خود. دوم هم برای اینکه راهی جز نوشتن برای ماندن نیست. ما می میریم و نیست و نابود می شویم. نوشته های ما اما می مانند. مثل ارتعاش تمام بوسه هایی که برلبهای داغ معشوقان خود زدیم.
۱۳۹۷ شهریور ۲۱, چهارشنبه
۱۳۹۷ شهریور ۲۰, سهشنبه
بازگشت
پس از قرنی و بوق باز آمده ام.
اگر هنوز کسانی این وبلاگ خاک خرده را می خوانند؛، به کامنتی شادم کنند و به من بفهمانند که خواننده هایی واقعی پشت دراین دفتر نشسته اند که بازگشت «دختر روز» را انتظار می کشند.
اشتراک در:
پستها (Atom)