دو روز کامل بارها باهم سکس کرده بودیم واو ارگاسم نداشت. صبح روزسوم بود. مشغول خوردن صبحانه بودیم. بلند شد که چای دوم را بریزد.
درصندلی ام چرخی زدم و آرام آرام، شمشیر خوش تراشش را ازشلوارکش درآوردم و بوسیدم و لیسیدم. ایستاده بود. دقیق تر اینکه یخ بسته بوددرعین اینکه داغ شده بود.
آنقدر درکارم صبور و باحوصله بودم که گیج شد.
یکدفعه آمد.
ارگاسم ایستاده کنارسماوردرده دقیقه.
چقدر خندیدیم و چقدر خنده هایش را می خواستم.
درصندلی ام چرخی زدم و آرام آرام، شمشیر خوش تراشش را ازشلوارکش درآوردم و بوسیدم و لیسیدم. ایستاده بود. دقیق تر اینکه یخ بسته بوددرعین اینکه داغ شده بود.
آنقدر درکارم صبور و باحوصله بودم که گیج شد.
یکدفعه آمد.
ارگاسم ایستاده کنارسماوردرده دقیقه.
چقدر خندیدیم و چقدر خنده هایش را می خواستم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر