۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

ارگاسم پای سماور

دو روز کامل بارها باهم سکس کرده بودیم واو ارگاسم نداشت. صبح روزسوم بود. مشغول خوردن صبحانه بودیم. بلند شد که چای دوم را بریزد. 
درصندلی ام چرخی زدم و آرام آرام، شمشیر خوش تراشش را ازشلوارکش درآوردم و بوسیدم و لیسیدم. ایستاده بود. دقیق تر اینکه یخ بسته بوددرعین اینکه داغ شده بود.
آنقدر درکارم صبور و باحوصله بودم که گیج شد.
یکدفعه آمد.
ارگاسم ایستاده کنارسماوردرده دقیقه.
چقدر خندیدیم و چقدر خنده هایش را می خواستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر