۱۳۹۵ آبان ۱۶, یکشنبه

فرمان ایست

«ه» می گوید که چندی پیش دختری به او معرفی شده تا پس از شناخت ازدواج کند. به دخترک گفته که بیا مثل دودوست باهم مدتی معاشرت کنیم. راه برویم شام بخوریم سفر کنیم بوی تن هم را استشمام کنیم وبعد آگاهانه تن به زندگی مشترک بدهیم.
واما پاسخ دخترک و خانواده اش:

اگر پس از سه ماه نزدیکی با تو به نتیجه نرسم و بعد از تو باز با کسی دیگر این اتفاق بیفتد ..فکر کن که من چقدر ضربه می خورم؟!

جواب« ه » : خب اگر با سه باردیدار مشترک با حضور خانواده ها و دوبار شام خوردن، نشستیم کنار سفره ی عقد و بعد سه ماه فهمیدیم که اشتباه کرده ایم چه؟

-----

چقدراز این دست مکالمات شنیده ایم. دخترانی و خانواده هایی که گمان می کنند همواره پسراست که مترصد فرصتی برای رهایی جنسی خوداست. چه فکر ناقصی! امروزه که برقراری رابطه دردسترس افراداست، حق پسری که می خواهد ازدواج کند این است که همسر آینده اش را کاملتربشناسد والبته که حق دختر نیز هست. 
شکستن تابوهای ذهنی دشوار است. چگونه فهماند که معاشرت جنسی، یک نیاز دوطرفه است و زنان نیز به اندازه ی مردان به آن نیازمندند.

چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان
صبور ،
سنگین ،
سرگردان .
فرمان ایست داد .
چگونه می شود به مرد گفت که او زنده نیست ، او هیچوقت
زنده نبوده است.
در کوچه باد میاید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغهای پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
فروغ 

سه دوست پسرو خودارضایی

دو دوست پسر تلفنی و یک دوست پسر اسکایپی. مگه زندگی از این هم بهتر می شه که هم باشند وهم نباشند.
سکس هم که اصلا حوصله اش را ندارم مگر خودارضایی چه ایرادی دارد؟

خرد - هورمون - عشق

در یک چیز به قطع ، ایمان دارم وآن تفکیک «جنبش هورمونی» از «عشق» است. نه اینکه باورداشته باشم که چیزی به نام عشق می تواند وجود داشته باشد اما می توانم بفهمم که بهتر است به «خردورزی» میان دوانسان که دردل زمان دوام می یابد وشکل «مهر» می گیرد به عنوان محور اساسی درزندگی بنگرم و البته که هرگز هیجانات کوتاه و گذاری هورمونی را از خوددریغ نخواهم کرد.

محول الاحوال جنسی

نمی دانم «حال جنسی و جسمانی » را دقیقا به کدامین مساله می توان پیوند داد. تجربه های گونه گون، سن یا حتی وضعیت هورمون ها.
به هر صورت، خودخواسته در بازه های زمانی زیاد، از دو سال پیش، تنها باقی می مانم. تنهای تنها و سردوسرد. 
اتفاقا هم احساس خوشایندی است البته هنوز به مرتبه ی ناخواستگی بدن مرد-معشوق نرسیده ام و بعید می دانم حالا حالا ها برسم اما ملاحظه ی این تغییرات فیزیولوژیک زنانه را دوست دارم. 

گمشده

فکر نمی کردم دسترسی ام به این وبلاگ برایم روزی بشود «گمشده»!
به هر حال ازبازیابی اش بی اندازه مسرورم.