اینجا، من می خواهم به عنوان دختری ازایران، سرزمینی که در آن هنوز زن بودن جرم است، به سادگی به بیان تجاربِ احساسات و افکار خود به عنوان زن در رابطه با مردها بپردازم.
حدسم این است که احتمالا مورد توجه گروهی از یک سو و مورد خشم گروه بی شماری، از سویی دیگر خواهم بود.
مطلقا معتقدم یگانه راه بیرون رفت از شرایط جنسیت زده ی ایران، بیان کردن و بیان کردن و بیان کردن است زیرا از پسِ شنیدن های بسیار است که می توانیم قانع شویم وهمدیگررا بهتر بفهمیم.
کلیدِ اجرای ایده ی اشتراک این تجارب، نخست دوستی مهربان ودردمند«زهرا-ع» بود و سپس مجله ی مردروز.دست هردویشان را از راه بسیار دور می فشارم.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
حدسم این است که احتمالا مورد توجه گروهی از یک سو و مورد خشم گروه بی شماری، از سویی دیگر خواهم بود.
مطلقا معتقدم یگانه راه بیرون رفت از شرایط جنسیت زده ی ایران، بیان کردن و بیان کردن و بیان کردن است زیرا از پسِ شنیدن های بسیار است که می توانیم قانع شویم وهمدیگررا بهتر بفهمیم.
کلیدِ اجرای ایده ی اشتراک این تجارب، نخست دوستی مهربان ودردمند«زهرا-ع» بود و سپس مجله ی مردروز.دست هردویشان را از راه بسیار دور می فشارم.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
درود.
پاسخحذفبه نوشتن ات ادامه بده لطفا . می خوانمت از این پس . حرفهاو نیازها ، آشناست ... بازگو برای ما ... که ما اینجا لب دوخته ایم !
طلای عزیز
حذفپیامت، به عنوان نخستین پیام دراین وبلاگ، اشتیاق زیادی در من برانگیخت.
با کمال می نویسم و خوشحال می شم که من/ ما رو بخونی
درد مشترک زن بودن در ایران..