فکر می کنم تجربه ی دست کشیدن برشکم مردمان یک سرزمین، آن هم با آگاهی محض به این رفتار، بخشی از فرایند رشد کردن است.
تجربیاتِ تن - آمیزی من، خیلی زود از فازِ لذت جوییِ صرف به فازدیگری به نام لذت مکاشفه منتقل شد واین خیلی خوب بود.
پس از این همه سال بی قراری و نوجویی، اکنون بدنم به دروازه های دیگری رسیده است.
چه خوب شد که نُرم های جامعه را نپذیرفتم.
چه خوب شد که به پیام بدنم گوش سپردم و به صدای حرکت خون در رگهایم اعتماد کردم.
از به شکلِ اجتماع درآمدن می ترسم؛ همانقدر که از بی شکلی محض می گریزم.
تجربیاتِ تن - آمیزی من، خیلی زود از فازِ لذت جوییِ صرف به فازدیگری به نام لذت مکاشفه منتقل شد واین خیلی خوب بود.
پس از این همه سال بی قراری و نوجویی، اکنون بدنم به دروازه های دیگری رسیده است.
چه خوب شد که نُرم های جامعه را نپذیرفتم.
چه خوب شد که به پیام بدنم گوش سپردم و به صدای حرکت خون در رگهایم اعتماد کردم.
از به شکلِ اجتماع درآمدن می ترسم؛ همانقدر که از بی شکلی محض می گریزم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر