منزل دوستکی بودم قدیمی. پس از مدتی به ایران برگشته بودم واو هم در تهران بود و همه چیز مهیا که همدیگر را ببینیم.
پدرش در ایام جوانی،سالها درفرانسه زندگی کرده بود. حتی مدتی همسرفرانسوی هم داشته است.
من و دخترک درنشیمن نشسته بودیم و مادرش در آشپزخانه ی اُپن مشغول کار بود. پدرش ناگهان از در رسید. شروع کرد بامن به فرانسه حرف زدن و من هم دست وپا شکسته ای که می دانستم جواب سلام دادم. به سمت هم رفتیم و به سیاق فرانسویها روبوسی کردیم.
اوقات کوتاه بانمکی بود.
وقتی به خودم برگشتم دیدم که این عمل برای دخترک و مادرش، اصلا هم بانمک نبوده.
کمی هم حتی دلخور بودند شاید.
باخودم فکر کردم این بوسه ی ساده ی معصوم که می تواند نوید صمیمیت باشد و نه چیز بیشتر، چرا اینهمه نزد ما ایرانی ها به مساله ای جنسی تعبیروتقلیل داده می شود؟
پدرش در ایام جوانی،سالها درفرانسه زندگی کرده بود. حتی مدتی همسرفرانسوی هم داشته است.
من و دخترک درنشیمن نشسته بودیم و مادرش در آشپزخانه ی اُپن مشغول کار بود. پدرش ناگهان از در رسید. شروع کرد بامن به فرانسه حرف زدن و من هم دست وپا شکسته ای که می دانستم جواب سلام دادم. به سمت هم رفتیم و به سیاق فرانسویها روبوسی کردیم.
اوقات کوتاه بانمکی بود.
وقتی به خودم برگشتم دیدم که این عمل برای دخترک و مادرش، اصلا هم بانمک نبوده.
کمی هم حتی دلخور بودند شاید.
باخودم فکر کردم این بوسه ی ساده ی معصوم که می تواند نوید صمیمیت باشد و نه چیز بیشتر، چرا اینهمه نزد ما ایرانی ها به مساله ای جنسی تعبیروتقلیل داده می شود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر