۱۳۹۴ تیر ۲, سه‌شنبه

بدن/روان

وقتی تازه آغاز به رابطه با دنیای مردان کرده بودم. هر مردی، کتابی تازه بود. دوست داشتم همه یشان را کشف کنم، فتح کنم. مسافر راه درازی خودرا تصور می کردم که ایستگاه آخرش، آخرین مردجهان است.
اما چند سال بعد، بدنم و روانم و روحم به آرامش رسید. نوعی بلوغ طبیعی.
امروز بدن مرد، در چشمانم هزاران نکته و میدان است.
هزاران راز در اوست که به سادگی درک نمی شود. باید زمان گذاشت.
روح شگفت مردان
جسم پررمز ورازشان

اینها همه زمان می خواهد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر